فصل پاییر، اولین قطرات اشک آسمان بر سرزمین ایران نشست، البته این اولین بار نیست، آخرین بار هم نخواهد بود، از هزاران سال پیش تا کنون هزاران بار، هر بار ملیاردها اشک از گونه آسمان بر طشت زمین نشسته، و هر بار با فصل زرد هزران درخت به زردی گراییده و میلیاردها برگ بر دشت زمین فرش گشته.باید از آسمان پرسید، آیا بر زردی برگها، ترحم آورده که میبارد؟
باید از برگ ها پرسید که آیا قبل از ریزش اشک آسمان کم تاب شده و رنگ رخسارش زرد نموده.
آسمان میگوید: میگریم از فراق فرزند فاطمه که تنهاترین است، بر غربت فرزند فاطمه باید گریست، برگها میگویند: فراق فرزند فاطمه زردمان کرده، بگذار تا در این فصل هم بریزیم، شاید در فصل دیگر برگهای سبز دیگر شاهد دیدارش باشند.
1400 نسل سبز شدیم و فرو ریختیم اما فرزند زهرا بر سایه ما عبور نکرد، این بار هم مثل این است که قصه همان است،
خوش به حال برگ سبزی که قبل از آن که به زدی گراید به دیدار مهدی طراوت یابد